(ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای و خداوند تو را از گزند مردم نگاه می دارد؛ مائده 67). گزند مردم به نبی شاید برای ما امروز که عاشق رسولیم تعجب برانگیز باشد اما حقیقت است. مگر منافقان و به ظاهر مسلمانان نبودند که منتظر بودند نبی خدا از دنیا برود و با همسران او ازدواج کنند(احزاب،6 ). مگر خدا در قران از آزار رسولش سخن نمی گوید(احزاب،57). آری گزند مردم یک حقیقت است.
روز پنجشنبه سال دهم هجرت است. آخرین سال زندگی نبی است. مراسم حجه الوداع به پایان رسیده است. آفتاب داغ حجاز حاجیان را بدرقه می کند. نزدیک ظهر است و بیابانهای سوزان غدیر خم پیداست. موذن رسول اذان می گوید و مردم نماز ظهر را با نبی می خوانند. سپس پیامبر همه را برای شنیدن یک پیام الهی دعوت می کند. منبری از جحاز شتران برپا می شود تا همه پیامبر خدا را ببینند. پیامبر خطبه ای می خواند و سپس دست علی را می گیرد و می فرماید هر کسی من مولای او هستم, علی مولای اوست. همه به علی(ع) تبریک می گویند، ابوبکر و عمر نیز تبریک می گویند.(تفسیر نمونه).
ماه صفر یازدهم هجرت است. پیامبر رحلت می کند. علی و فاطمه و چند تن از یاران مشغول مراسم رسول خدا هستند. اما در بنی سقیفه ماجرای دیگری در حال رخ دادن است. از حادثه ی غدیر کمتر از چند ماه می گذرد اما گویی این حادثه سالها پیش بود که رخ داده است و حافظه ی تاریخ آن را فراموش کرده است. غدیر فراموش شده است بماند گویی مهر نبی نیز از دلها رفته است و شاید فرصت طلبان و دنیاخواهان سالها به انتظار چنین روزی نشسته بودند.
بنی سقیفه مکانی به شکل سکو و سایبانی بوده که طوایف برای شور در آن جمع می شدند. عده ای از انصار برای تصمیم گیری درباره وضعیت خود و مساله جانشینی رسول خدا در سقیفه جمع می شوند. خبر این اجتماع به عمر و ابوبکر می رسد و این دو به اتفاق ابو عبیده جراح به بنی سقیفه می روند(الکامل فی تاریخ). بعد از گفتگوها و شورها حاضران با ابوبکر بیعت می کنند و فردای آن روز بیعت عمومی انجام می شود(السیره انبوه). عقل حیران می ماند از این انسان و کردارش، چگونه چند ماه قبل به علی(ع) تبریک می گویند و هنوز خاطره غدیر فراموش نشده به جای علی می نشینند و با دیگری دست بیعت می دهند. مگر این قدرت چه دارد که عقلها را می زداید؟
علی می ماند و تنهاییش، در این میان اندکی چون سلمان، ابوذر، عمار و ... با علی می مانند. تنهایی علی از بنی سقیفه آغاز می شود و این تنهایی اهل بیت نبی عمیق و عمیق تر می شود تا به کربلا می رسد. آری اگر ماجرای غدیر فراموش نمی شد کربلا هرگز رخ نمی داد. اگر طمع قدرت و حکومت سبب زیر پا گذاشتن و کتمان حقیقت نمی شد، کربلا هم کرب و بلا نمی شد.
انکار ماجرای غدیر و حقی که ناحق شد رخداد تازه ای نیست تاریخ از این دست وقایع در حافظه ی خود بسیار دارد. مگر نوح نبی تنها نماند؟ مگر لوط میان یک قوم تنها نبود؟ حق همیشه تنها بوده است. حق روزی باعث تنهایی علی شد و روزی دیگر حسین در کربلا تنها ماند.